ارزیابی استارت آپ ها چگونه است؟
در سایت موفق شو خواهید دید که چگونه سرمایهگذاریهای مربوط به استارت آپ ها ارزیابی میگردند، پس ما را با این مقاله دنبال کنید.
ارزشگذاری نسبت به استارت آپ ها
تعیین ارزش واحد تجاری (Business valuation) برای هر شرکتی ساده نیست و استارت آپ هایی که درآمد ناچیز یا سودآوری کمی در آینده دارند، نیازمند مهارتهای ویژهای در این زمینه هستند. کسبوکارهایی که رشد کردند و فهرست عمومی و درآمد ثابتی دارند، معمولاً ارزشگذاری آنها همانند چند برابر شدن درآمدشان قبل از بهره، مالیات و استهلاک ( earnings before interest, taxes, depreciation, and amortization ( EBITDA ) ) یا چند برابر شدن صنایع خاص دیگر، مهم میباشد. از طرفی ارزشگذاری برای یک سرمایهگذاری جدید که در لیست عمومی قرار نگرفته و ممکن سالها از فروش فاصله داشته باشد، بسیار سختتر میباشد.
اگر میخواهید سرمایه شرکت استارت آپ خود را بالا ببرید یا به فکر سرمایهگذاری در کاری هستید، تعیین مقدار و بهای شرکت بسیار مهم است.
تکرار هزینه
تکرار هزینه، شامل هزینههای ساخت یک شرکت دیگر، درست از همان ابتدای کار میباشد و یک سرمایهگذار هوشمند برای تکرار هزینه، مبلغ بیشتری را پرداخت نمیکند. این رویکرد اغلب نگاهی به تعیین ارزش منصفانه یا متعارف بازار(fair market value) نسبت به داراییهای مادی دارد.
مثلاً، هزینه تکرار یک نرمافزار میتواند همان هزینه کل زمان برنامهنویسی باشد که در طراحی آن نرمافزار صرف شده است. هزینههای مربوط به استارت آپ یک فناوری پیشرفته، میتواند مربوط به تاریخ تحقیق و توسعه (research and development)، حمایت از ثبت اختراع و توسعه نمونهی اولیه باشد. به دلیل مشخص بودن هدف، تکرار هزینه اغلب بهعنوان نقطه شروعی برای ارزشگذاری یا ارزیابی استارت آپ بهحساب میآید. از این گذشته، بر اساس سوابق هزینههای تاریخی قابلرسیدگی نیز هستند.
مشکل بزرگ این رویکرد و بنیانگذاران شرکت در این است که، پتانسیل آینده شرکت را برای فروش خط تولید، سود و نرخ بازدهی سرمایهگذاری(return on investment) منعکس نمیکند. از طرف دیگر این رویکرد، دخل و تصرفی نسبت به داراییهای نامشهود ندارد(intangible assets) مانند: ارزش برند ولی در سرمایهگذاری ممکن است مراحل اولیهی توسعه را درگیر کند زیرا آن بهطورکلی ارزش سرمایهگذاری را دستکم میگیرد و اغلب بهعنوان “تخمین کمی” برای ارزش شرکت استفاده میشود.
زمانی که روابط و سرمایههای فکری پایه و اساس شرکت را تشکیل دهند زیرساختهای فیزیکی شرکت و تجهیزات ممکن است تنها جزئی از ارزش واقعی خالص قرار گیرند.
چگونه سرمایهگذاریهای مربوط به استارت آپ ها ارزیابی میشوند؟
چند بازاری
سرمایهگذاران نسبت به رویکرد سرمایهگذاری خطرپذیر (Venture capital) خوششان میآید زیرا نشانهی خوبی است ازآنچه، بازار تمایل دارد به شرکت پرداخت کند. در حقیقت، چند بازاری به شرکت در برابر مالکیتهای جدید شرکتهای مشابه در بازار، ارزش میدهد.
مثال هایی در این زمینه از برخی استارت آپ ها
شرکتهای نرمافزاری مربوط به برنامه های موبایل برای اینکه فروشی پنج برابر داشته باشند، اقدام به فروش میکنند. با متوجه شدن اینکه سرمایهگذاران واقعی مایل به پرداخت هزینه نرمافزارهای موبایل هستند، میتوانید بیش از پنج برابر بهعنوان مبنایی برای ارزشگذاری نسبت به سرمایهگذاری برنامه های موبایل خود استفاده کنید درحالیکه باید چندین عامل بالا یا پایین را بهمنظور مشخصات مختلف، تنظیم نمایید. اگر شرکت نرمافزاری موبایل مثلاً در مرحلهی ابتدایی توسعه، نسبت به کسبوکارهای همانند، قرار داشته باشد با توجه به اینکه سرمایهگذاران ریسک بیشتری میکنند، احتمالاً ضریبی کمتر از پنج برابر به دست میآورند.
برای ارزیابی شرکت در مراحل اولیهی رشد، پیشبینیهای گستردهای باید انجام گیرد که زمان فروش یا سود مشاغل در مراحل رشدی کار مشخص شود. عرضهکنندگان سرمایه حتی قبل از ایجاد درآمد، اغلب زمانی که نسبت به محصول و مدل شرکت به باور رسیده باشند سرمایههایی را در اختیار مشاغل و استارت آپ ها قرار میدهند. بسیاری از شرکتهای تأسیسشده بر اساس میزان درآمد ارزشیابی میشوند، درحالیکه ارزش استارت آپ ها(startup) اغلب بر اساس چندین درآمد(بازده) تعیین میگردد.
مسلماً رویکرد چند بازاری، ارزیابیهایی را ارائه میدهد که نزدیک است به آنچه سرمایهگذاران مایلاند پرداخت کنند. متأسفانه مشکلی وجود دارد و یافتن معاملات قابلمقایسه با بازار، بسیار سخت است و پیدا کردن شرکتهایی که رقابت نزدیکی به هم دارند، بهخصوص در بازار استارت آپ، همیشه آسان نیست. شرایط معامله اغلب توسط شرکتهایی که فاقد فهرستاند در همان مراحل اولیه بسته میشود( شرکتهایی که احتمالاً نشاندهندهی نزدیکترین مقایسهها هستند)
جریان نقدینگی تنزیل شده (DCF)
برای بیشتر استارت آپ ها بهویژه آنهایی که هنوز در بخش تولید درآمد هستند، قسمت عمدهای از ارزش بر پایهی پتانسیل های آینده است. تجزیهوتحلیل جریان نقدینگی تنزیل شده یک رویکرد مهم ارزیابی(ارزشگذاری) را نشان میدهد.
DCF و استارت آپ ها
DCF شامل پیشبینیهای میزان گردش پول شرکت است که در آینده تولید میشود و سپس با استفاده از نرخ بازده سرمایهگذاری مورد انتظار، محاسبه میشود که چقدر جریان نقدی ارزش دارد. نرخ تخفیف یا تنزیل بالاتر، بهطورمعمول برای استارت آپ ها(startup) اعمال میشود زیرا ریسک بالایی وجود دارد که شرکت بهناچار به خاطر تولید جریان پولی پایدار موفق نمیشود.
مشکل DCF این است که، کیفیت DCF به توانایی تحلیلگر در پیشبینی کردن شرایط بازاری آینده و پیشفرضهایی در مورد نرخ رشد بلندمدت، بستگی دارد. بیش از چند سال است که در موارد بسیاری پیشبینی فروش و درآمد به یک بازی حدسی تبدیلشده. بهعلاوه، مقداری که مدلهای DCF تولید میکنند نسبت به نرخ بازده مورد انتظار برای جریان نقدینگی تنزیل شده، بسیار حساس هستند. بنابراین، DCF باید با دقت زیادی استفاده شود.
مراحل ارزیابی یا ارزشگذاری
ارزیابی مراحل توسعه اغلب توسط سرمایهگذاران و سرمایهگذاری خطرپذیر (venture capital) شرکتها استفاده میشود تا بهسرعت با محدودهی اولیه و آمادهی شرکتها بالا بیایند. اینجور مقادیری که مبتنی بر تجربهاند بهطورمعمول توسط سرمایهگذاران تنظیم میشوند و به مراحل سرمایهگذاری توسعه تجاری وابستهاند. هرچه شرکت در مسیر توسعه پیشرفت نماید، ریسک شرکت کمتر و ارزش آن بالاتر میرود. یک مدل ارزیابی مراحل ممکن است چیزی شبیه به مورد زیر باشد:
مقدار تخمینی شرکت: مراحل توسعه:
250000-500000 دلار ← دارای یک ایده یا برنامهی شغلی هیجانانگیز است
500000-1000000 دلار ← در محلی دارای یک تیم مدیریت قوی برای اجرای برنامه است
1000000-2000000 دلار ← دارای یک محصول نهایی یا نمونه اولیه تکنولوژی است
2000000-5000000 دلار ← دارای اتحادها یا شرکای استراتژیک و یا نشانهی مشتری ثابت میباشد
5000000 و بالاتر ← نشانههای روشنی از رشد درآمد و مسیری آشکار برای سودآوری دارد
البته بسته به شرکت و سرمایهگذار، محدودههای مقادیر متفاوتاند اما بهاحتمالزیاد، استارت آپ هایی(startup) که چیزی بیشتر از یک برنامه کاری ندارند، شاید کمترین ارزیابی(ارزشگذاری) را از همه سرمایهگذاران بگیرند. البته با موفقیتهای شرکت دررسیدن به نقطه عطف توسعه، سرمایهگذاران مایل خواهند بود که مقادیر بالاتری را واگذار کنند. بسیاری از شرکتهای مربوط به سرمایهگذاری خصوصی از رویکردی استفاده میکنند که در صورت رسیدن به یک نقطه عطف خاص، بودجه بیشتری را فراهم میکنند. بهعنوانمثال، دور اولیه سرمایهگذاری ممکن است برای فراهم کردن دستمزد کارکنان تولید استفاده شود و پس از رسیدن به موفقیت، دور بعدی بودجه برای تولید انبوه و نوآفرینی در بازار به کار میرود.
نتیجه
تعیین ارزش دقیق یک شرکت درصورتیکه در نخستین مراحل رشدی خود باشد، بسیار دشوار است زیرا موفقیت یا عدم موفقیت همچنان نامشخص است. این جمله نشان میدهد که ارزشگذاری استارت آپ بیشتر یک هنر است تا یک علم. بااینحال، رویکردهایی که دیدهایم کمک میکنند تا هنر کمی علمیتر شود.
???
??? عالی
این معیار های ارزش گذاری استارتاپ ها بین المللی هستش یا برای کشور خاصی هستش؟
واقعا ارزش گذاری روی یک استارتاپ هنر خاص خودش رو می خواد